پرهام دنیای سحر و آرش

سلام مامانی چهارشنبه 16/5/92 با هم دیگه رفتیم شمال چون پس فرداش عید فطر بود مستقیم رفتیم آلاشت با عمه هوای آلاشت خیلی خیلی سرد بود یعنی تو گرمای تابستون اونجا باید کاپشن و لباس گرم می پوشیدی و سه روز اونجا بودیم و برگشتیم قائمشهر و1روز اونجا موندیم اینم عکسی که در آلاشت انداختم واست: ...

اینم پسرخاله محمودرضا ...

مامانی اینم عکسهای ردامهر همش دمر می خوابه زیر چشماش پف کرده       ...

    ...

...

...

...

...

سلام مامانی این روزا یاد گرفتی که می خوای با دیگران حرف بزنی و صداهای از خودت در میاری از خودت عکس العمل نشون می دی که با من حرف بزنین و پاهات بالا و پایین میندازی و میگی بغلم کنین و تحویلم بگیرین .مامانی موهاتو کوتاه کردی خیلی بهت می آد اینم عکست ...

سلام مامان واکسن چهار ماهگیتو 5/5/92 زدم خداروشکر درد و تب نداشتی ولی واکسن 2ماهگیت خیلی اذیت شد ی قربونت بره مامان .مامانی چند وقتیه نق می زنی فکر کنم لثه هات اذیتت میکنن چون چیزی بهت میدیم باحرص گاز می زنی و شبا هم بد خواب می شی و بد قلق شدی .الهی مامان قربونت بره و زودتر دندونات  در بیاد و راحت شی .